؟؟؟ جریان چه جوریاس؟؟؟ این بلاگ سکای ۱۲ ماه سال تولدشه
۱سوال اگه تمام کسایی که رفتن برمیگشتن نصف غصه ها تموم میشد یا دوباره کارشون به رفتن میکشید؟؟؟
تکیه به دیوار اطاقش به تمام لحضه هایی که تو زندگی گذرونده بوود فکر میکرد
وقتی که سکوت مبهمش رو شکوندم گفت در انتظار روزیه که از تمام لحضه های رفته برداشت کنه
ولی صداش لبریز از ترس نرسیدن بود
سلام
من گذری وارد وبلاگت شدم و از مطالبت خوشم امد من هم چند تا وبلاگ دارد که ادرساش و واست می ذارم . دوست داشتی بگو به هم لینک بدیم .
موفق باشی
www.btb.blogsky.com www.btb.blogfa.com
www.ahoo0211.blogsky.com
SALAM .WEB bakaliye. be manam sar bezan
سلام همسایه
حالادیگه بادخترخاله ما دست به یکی می کنی و....
فرزانه اگه عقش درست کارمی کرد که درسشونصف کاره ول نمی کرد وبشینه توخونه شوهرداری وبچه داری....
اونوقت شما بااون موافقی که من برم نگهبان بشم....
البته یه جورایی حق باشماست چون کشیک بیمارستان شدن هم کم از نگهبانی نیست....
یکی طلب ما تابه موقعش...... فعلا
در هر دو صورت هیچ قصه ای تمام نمیشد...زیرا آنان که از رفتنشان پشیمان بودند می مانند و از ماندنشان قصه ای می سازند...و آنان که باید...باز خواهند رفت...
سلام دوست گرامی ... انجمن وبلاگ نویسان ایران به صورت جدی شروع به کار کرده است ... خوشحال می شویم شما هم عضو این انجمن شده تا از نظرات و پیشنهادات و مقالات شما استفاده ی لازم را ببریم .. امیدست بتوانیم ما هم شما را مورد حمایت قرار دهیم ... پس منتظر حضورتان هستیم ... خدانگهدار