لیوان چاییش


همیشه برای فکر کردن یه لیوان چایی داغ رو کنار پنجره دوست داشت
همیشه به بخار چاییش
خیره میشد و میرفت به دنیای فکر های خودش جایی ساعت ها اونجا میموند بدون اینکه تکون بخوره
گاهی با یه نفس عمیق از دنیای رویاییش دل میبرید و از پنجره به درخت های رنگ و وارنگ پاییزی
چشم میدوخت همیشه درکش برای همه سخت بوود که توی اون بخار چایی توی اون برگههای پاییزی چی میدید که اشک تو چشاش حلقه میزد 
اون روز وقتی زیادی دنیای
خیالش رو بهم زدم بدون اینکه روش رو برگردونه بهم گفت ادمها تو زندگیشون اشتباه زیاد میکنن هیچوقت نمیتونی اشتباه نکنی اما مواظب باش در مورد خودت و اصل وجودت اشتباه نکنی . لیوان چاییش به اندازه ی کافی سرد شده بود و نوشیدش میدونستم با تموم شدن لیوان چاییش دنیای رویاهاش محو میشه ولی از اون روز قرار شد که هیچوقت در مورد خودم و اصل وجودم اشتباه نکنم .
نظرات 3 + ارسال نظر
علی بی غم دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:45 ق.ظ http://aliakbarabdoli.blogsky.com

سلام
عید شما مبارک
خیلی زیبا بود و امیدوارم هیچ اشتباهی نکنید.
یا حق

قاصدک سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:06 ب.ظ http://636.blogsky.com

سلام نازگل مهربونم.............
وای چه رویایی و آرامش بخش یه لیوان چایی کنار پنجره بعد هم فکر کنی یه منظره پاییزی هم روبروت باشی...
"گاهی با یه نفس عمیق از دنیای رویاییش دل میبرید" اینو این روزها همه اش احساس می کنم چقدر قشنگ بود...امیدوارم همیشه موفق باشی و هیچ وقت اشتباه نکنی........ راستی بلاک اسکای ثبت نام می کنه؟........شاد باشی عزیز تا همیشه....فدای تو قاصدک.

آرش دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 04:29 ق.ظ HTTP://WWW.Arashk.BlogSky.Com

salam khoobi naz gol?????
mamnooon ke ghablana beman sar zadi
weblaget kheily aroome
yekam sholooghtaresh kon
be manama sar bezan
lin2link konim?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد